مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای دلبـری که دلبریات داسـتان شده شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده گهـواره تو زینت هـفـت آسـمان شده جان دوباره یـافـته عـالـم جـوان شده جـانـان رسیـد موسم تـقـدیم جان شده گل آمد و حـیـات گلـستان شروع شد خشکی گذشت و بارش باران شروع شد دوران نـشءگی خـماران شروع شد مسـتی ما ز سـوم شـعـبان شروع شد پای تو اشک شوق زچشمم روان شده قـنداقۀ پسر چو به دستش پدر گرفت انگار اختـیار شبـش را سـحر گرفت با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت بال فرشتهها به سرش سایه بان شده تو آفـتـاب روشـن و پـیـدای ما شدی تو آمدی و روح به اعضای ما شدی خـنـدیـدی و تـمـامی دنـیـای ما شدی گـفـتـیم بـنـدهایم و تو مولای ما شدی راز جـنـون ما به خـلایـق عیان شده دریـا دلـیم و دیـده ز مـرداب بستهایم امیـد خـود به بـادۀ نـایـاب بـسـتـهایـم با دیدن تو دیـده ز هر خواب بستهایم دل را به لطف حضرت ارباب بستهایم دلهای ما به گوشۀ چشمی نشان شده عـشقت همینکه صبح ازل آفریده شد از روی چـشمهات غـزل آفـریده شد از اسـتـواری تـو جـبـل آفــریـده شـد با شهـد خـندههـات عـسـل آفـریده شد دیـگـر قـلـم به خلقـت تو ناتـوان شده پیـغـمـبر خـدا ز کجا حـرف میزند؟ در روز عید هم ز عزا حرف میزند دارد ز خاک کرب و بلا حرف میزند آری ز سـیـدالـشـهـدا حـرف میزنـد حتی خدا ز ماتم تو روضهخوان شده شاعـر دلـم گـرفـته بـیا از خـدا بـگو من با هـمـه غـریـبـهام از آشـنـا بگو از انتظار و حـسرت مشتی گـدا بگو حرف دگر رهـا کن و از کربلا بگو دل بـیـقــرار دیـدن آن آســتــان شـده |